«جایی که خرچنگها آواز میخوانند» روایتی جذاب از طبیعت و بزرگ شدن در طبیعت و تضاد و تناقض فردیت و زندگی در طبیعت با اجتماع انسانی و ارزشها و اخلاقیات انسان اجتماعی است.
دیلیا اوئینز در نخستین رمان خود داستانی زیبا را روایت میکند و دانش عمیق و عشق فراوانش به طبیعت را در واژه واژه آن نشان میدهد. داستان در کارولینای شمالی و در میان مردابهایی مجاور اقیانوس میگذرد.
عباس پوراحمدی/ شهرآرانیوز - «جایی که خرچنگها آواز میخوانند» روایتی جذاب از طبیعت و بزرگ شدن در طبیعت و تضاد و تناقض فردیت و زندگی در طبیعت با اجتماع انسانی و ارزشها و اخلاقیات انسان اجتماعی است.
دیلیا اوئینز در نخستین رمان خود داستانی زیبا را روایت میکند و دانش عمیق و عشق فراوانش به طبیعت را در واژه واژه آن نشان میدهد. داستان در کارولینای شمالی و در میان مردابهایی مجاور اقیانوس میگذرد. کیا، دختر نوجوان، در خانوادهای مضمحل زندگی میکند، زیر سایه پدری شکست خورده و درهم شکسته از جنگ جهانی با پایی معیوب که برای کنار آمدن با زبونی و خواری خویش، به دامان الکل پناه برده و برای زن و ۵ فرزند خود زندگیای جهنمی ساخته است.
ماجرا در نیمه دوم سده بیستم میلادی میگذرد و با گریز مادر کیا از خانه، در حالی که کیای شش ساله چشم به او دوخته و امیدوار به بازگشت اوست، آغاز میشود. سپس خواهران و برادرانش خانه را که در واقع کلبهای مخروبه و کثیف در گوشهای از مرداب است، ترک میکنند و او میماند با پدری بی مسئولیت و غرق بی خودی که خشمش را بر سر دختر کوچکش فرو میریزد و کوچکترین عاطفه یا احساس مسئولیتی حتی برای معاش او ندارد. اما کیا راه زنده ماندن را مییابد و در انس با صدفها و خرچنگها و مرغان دریایی و پرندگان دیگر زندگیای شیرین و بی دغدغه را تجربه میکند. بعد از رفتن پدر برای همیشه و از دست رفتن کمک هزینه مجروحان جنگی، کیا راهی برای پول درآوردن و زندگی با قایق در مرداب و رودخانهها پیدا میکند.
داستان در ۲ خط زمانی بیان میشود. یک خط مسیر بزرگ شدن و رشد کیا را روایت میکند و دیگری ماجرای کشته شدن چیس اندروز، ورزشکار پرافتخار و پولدار دهکده را دنبال میکند و در پایان ۲ روایت به هم میپیوندند.
اما رمان سرشار از شعر است و این فراوانی شعرها در آن به کار صدمه زده است. پایان آن نیز مثبت و خوشحال کننده است و خواننده آسان گیر را راضی میکند: زوجی عاشق به هم میرسند، انسان پلیدی کشته میشود و انسان گناهکار (ولی حقیقتا بی گناه که آدمی عوضی را به سزای اعمالش رسانده است) از چنگال بی رحم و کور قانون نجات پیدا میکند.
از این رمان چند ترجمه در بازار وجود دارد و برگردان آرتمیس مسعودی را که ترجمهای روان هم هست، نشر آموت در ۴۸۸ صفحه به چاپ رسانده است.